مسئولین هیأت

مسئول و ریاست هیأت : مداح اهل بیت (ع) آقای حسن معتمدی

معاون مسئول و ریاست هیأت : خانم شراره بهرام پور

مسئول فرهنگی هیأت : خانم حوریه سلطان تبار

مسئول مالی هیأت : آقای سهیل اسماعیل زاده

مسئول فوق برنامه هیأت : خانم فاطمه زهرا آقاجانی

مسئول تدارکات هیأت :آقای جواد صادقی

مسئول تبلیغات هیأت : خانم غزاله آقایی

سامرا ماتمکده

عسکری از دار فانی دیده بسته 

                                    گرده ماتم بر رخ مهدی نشسته

گشته سامرا دوباره وادی غم                                بر ، پدر صاحب زمان گرفته ماتم

عازم جنت شده ، با قلب سوزان 

                                      نزد زهرا و پیمبر شده مهمان

او به دست معتصم شده مسموم                            قلب پاک انورش را کرده مغموم

شست و شو داده پسر جسم لطیفش 

                                    شد به سامرا مکان قبر شریفش

 

اربعین(مصیبت)

عذار نیلی و قدّ خم و چشم تر آوردم


گلاب اشک بهر لاله های پرپر آوردم


زجا برخیز ای صد پاره تر از گل! تماشا کن


که از جسم شهیدانت، دلی زخمی تر آوردم

 
تمام یاس هایت را به شام از کربلا بردم


چو برگشتم برایت یک چمن نیلوفر آوردم


مسافر از برای یار سوغات آورد اما


من از شام بلا داغ سه ساله دختر آوردم


اگر چه سر نداری یک نگه بر سیل اشکم کن


که با چشمان خود آب از برای اصغر آوردم


تو بر من از تن بی سر خبر ده ای عزیز دل!


که من برتو خبرهای فراوان از سر آوردم


چهل منزل سفر کردم به شهر شام و برگشتم


خبر ازچوب و از لعل لب و طشت زر آوردم


زاشک چشم و سوز سینه ی مجروح وخون دل


همانا مرهمت بر زخم های پیکر آوردم


قد خم، موی آشفته، تن خسته، رخ نیلی

 

به رسم هدیه میراثی بود کز مادر آوردم


زسیل اشک دریا کرده ام چشم محبان را


به آهم شعله ها از سینه ی میثم برآوردم

 

شهادت حضرت رقیه و روز دانشجو

با سلام

در تاریخ 16/ 09/92 در دانشگاه پیام نور بهنمیر با یاری بچه های بسیج و هیئت ثارالله مراسمی برپا شد

که با قرائت دلنشین قران مجید توسط اقای اسدالله زاده شروع وبا مقاله خوانی دو خواهر عزیز  خانومها قربانیان و نادرپور در وصف حضرت زینب ادامه یافت و با سخنان گوهربار سخنران محترم رئیس دانشگاه جناب رستگار و در اخر نیز با مداحی خوانی مداح اهل بیت جناب حسن معتمدی به پایان رسید

با تشکر از تمامی کسانی که ما رو در برپایی این مراسم یاری کردن

یا علی

 

بقیه تصاویر در ادامه مطلب ................

 

 

ادامه نوشته

یا مهدی (عج)

تمام جمعه ها نامت رو بردم    

                                   نشستم اشک چشمام رو شمردم

آقاجون زیر لب دارم دعایی   

                                   ابـــــــاصالح اباصــــــــــالح کجایی؟

گل نرگس برات عالم بمیره     

                                  همین جمعه بیا اون جـــــــمعه دیره

چرا پایان نداره این جدایی  

                                    ابـــــــاصالح اباصــــــــــالح کجایی؟

به قربون تو و تنهایی تـــو  

                                    فدای عصمت زهرایــــــــــــــــــی تو

تو غربت آشیون آشنایی   

                                    ابـــــــاصالح اباصــــــــــالح کجایی؟


برگزاری مراسم محرم

برگزاری مراسم هفت محرم در دانشگاه پیام نور بهنمیر همرا با سخنرانی و مداحی و صرف ناهار ودر اخر بازدید اساتید و دانشجویان از نمایشگاه

بقیه در ادامه مطلب ....


ادامه نوشته

ساخت ماکت واقعه عاشورا

عکس هایی از ماکت واقعه عاشورا ساخته شده توسط بچه های بسیج و هیئت ثارالله دانشگاه پیام نور بهنمیر + شرح میزها


بقیه در ادامه مطلب.........

ادامه نوشته

عاشورا ؛ همه حقیقت، همه زیبایی

عاشورا همه حقیقت است و همه زیبایی، آن گونه که پیام رسان بزرگ عاشورا، حضرت زینب(س) فرمود: «ما رأیت الاجمیلا.»

در عاشورا همه چیز در اوج است: عزت، شرافت، حریت، عشق، زندگی، فناء فی‌ا...، وفا، پیمان، ولایتمداری، آزادگی و ... و همه چیز و همه کس به نهایت بلوغ و کمال می‌رسند، از کودک 6 ماهه گرفته تا نوجوان 13 ساله و... البته تعبیر درست‌تر آن، این است که: عاشورا به همه پدیده‌های هستی از جمله آزادگی، شرافت و حریت معنای برتر و برجسته‌تری داد و آبرو و اعتبار دیگری بخشید.
همه واژه‌ها و معانی قبل از عاشورا چارچوب معنایی مشخصی دارند و بعد از عاشورا کرانه‌های معانی بس گسترده‌تر و عمیق‌تری می‌یابند، هیچ مفهومی چنین به معانی جان نمی‌بخشد و درست به همین دلیل است که در روایت نگاری عاشورا، کلمه از کلام بازمی‌ماند و باز همین دلیل است که عاشورا برای شیعه در طول تاریخ هویت سازی کرده است و شیعه با عاشورا و در عاشوراست که معنا می‌یابد؛ چرا که حسین(ع) و اهل بیت او و یاران و خاندان او، ترجمان همه آیه‌های زیبای خلقت‌اند.
عاشورا، جاری ترین جریان مواج و پرخروش‌ترین و زلال‌ترین جاری تاریخ است که هماره همچنان الهام بخش، برانگیزاننده و تازه و خیره کننده است.
اما این نکته مهم را نیز از یاد نبریم که سربرگ فصل‌های عاشورا اگر چه با عشق و ایثار همراهند، اما اندیشه و اندیشیدن نیز باطن و معنای عاشورا را تشکیل می‌دهد، به بیان دیگر، شور عاشورایی در افق شعور عاشورایی معنا می‌یابد و عاشورا در 
هم آیی بی‌نظیری از حقیقت و زیبایی، عقل و عشق و معرفت و آگاهی استوار است؛ از این رو در بازخوانی فرهنگ عاشورا، باید همه ابعاد این کتاب جامع را در نظر گرفت؛ و در این صورت است که معارف عاشورا نگاه، بینش، نگرش، منش، سلوک و رفتار ما را دچار حول حالنا نموده و ما را به احسن الحال عاشورایی می‌رساند و سرخط جدیدی از حیات شرافت‌مندانه و حریت و آزادگی را فرارویمان قرار می‌دهد.
این روزها و این شب‌ها دعا کنیم، برای پدران و مادرانی که ما را به عاشورا پیوند زدند؛ بویژه آنان که دیگر در میان ما نیستند و بویژه آنان که اولین سال عاشورایی بدون آنان را تجربه می‌ کنیم . امیدوارم همه آنان مشمول لطف حضرت اباعبدا... الحسین(ع) قرار گیرند.
 

آنچه هیات‌های عزاداری به ما می‌آموزند /زندگی به سبک هیات

 


از عزیزی شنیدم که درباره نقش هیات در سبک زندگی می‌گفت کوچک‌ترین نقش هیات در خط دهی به رفتار ما، در همان کاسه قند و سینی چایی نهفته است. کسی که خم می‌شود تا چایی تعارف کند باید به یک اندازه در برابر حاجی بازاری مشهور و کارگر ساده‌ای که هر دوتایشان علم عزا را دیده و از زیر بیرق گذشته و در هیات نشسته‌اند، خم شود. معمولا بچه‌ها هستند که در هیات پشت سر کسی که چایی می‌دهد کاسه قند را می‌گردانند؛ همان بچه یاد می‌گیرد که در هیات همه یک نفرند و یک احترام دارند. این یعنی سبک زندگی هیاتی.

هیات‌های قدیمی و معروف معمولا سیار بوده و هستند. نقل یک سینی کیک یزدی و یک بسته چای نیست، هیاتی‌ها یاد گرفته‌اند که برگزاری یک جلسه هیات در منزل، بیمه می‌کند اهل خانه را؛ برکت می‌آورد به خانه. کسی که در خانه‌اش هیات و روضه می‌گیرد، دیگر هر کاری نمی‌کند. کسی که پول خود را پای خرجی هیات می‌ریزد، یاد می‌گیرد که این پول باید حلال باشد تا مستحق نصیب شدن به سفره ارباب گردد؛ می‌داند که هر پولی را ارباب قبول نمی‌کند و قطعا هر پولی به سفره هیات نمی‌رسد.

معروف است که برخی هیاتی‌ها از یک هفته بعد عاشورا چند بره می‌خرند و می‌سپرند به یک معتمد که در آب و علفش دقت کند و مهیایش کند برای نذری عاشورای سال بعد. نقش مهمی که لقمه در زندگی افراد دارد را باید در حدیث‌ها جست، اما لقمه هیات را به سبب پاکیش و صد البته به سبب اتصافش به سالار شهیدان(ع) شفا می‌دانند. حتی کسانی که غذاهایی به مراتب لذیذتر در سفره خود داشته‌اند، ترجیح می‌دهند سر سفره هیات بنشینند و از پاکی این طعام بخورند. حتی بالاتر از این، بعضی‌ها اصرار دارند طعام هیات را به خانه برده و با خانواده میل کنند.

هیات‌ها در گره‌گشایی از هم‌هیاتی‌ها هم نقش اساسی دارند. دوستی‌های پایدار زیادی داریم که منشاشان هیات بوده است. پایداری این دوستی‌ها را باید از سرچشمه و سبب اتحاد جست که همه به خاطر و به احترام حضرت ارباب(ع) جمع شده‌اند و وقت گذاشته‌اند برای بودن.

یا امام زمان ع

 

یا امام زمان کی می آیی                       یا بن الزهرا امان از جدایی

از  دو عالم  ترا برگزیدم                                ای امیدم مکن ناامیدم

عالم از هجر تو در عذاب است                      وقت تابیدن آفتاب است

صبح جمعه دلم بی شکیب است                  ذکر لبهایم أمَّن یجیب است

صبح جمعه بگو سرورم کو؟                           دل نمانده بگو دلبرم کو ؟

یا امام زمان ای حبیبم                            من غریبم آقا من غریبم

 

 

[جشن بزرگ غدیر

 
به نام الله

از روز ازل به کائنات شور علی بود تنها هدف خلقت آدم به دو صورت

بر روی زمین به کائنات نور علی بود چشمان علی بود و علی بود و علی بود

به مناسبت این روز بزرگ مراسم جشنی در دانشگاه برگزار گردید و مهمانان این جشن اسمانی اساتید و دانشجویان بودند

این جشن به یاری دانشجویان بسیجی و هیئت ثارالله و همچنین به همت مسئولین نهاد رهبری دانشگاه برپا گردید که با نام و یاد خدا و تلاوت روح انگیز قران کریم شروع و موجب متبرک شدن جشن گردید و با سخنان و بیان حکایات غدیر توسط رئیس محترم دانشگاه حاجی اقا رستگار ادامه یافت و همچنین با سخنان زیبا و بلیغ ایت الله روحانی اقای پروین زاده دانشجویان به فلسفه ی غدیر اگاهی پیدا کردند و اقای معتمدی با مولودی خوانی همراه با صدای پرطنینشان دل های دانشجویان و اساتید را اسمانی کرد وبه سمت نجف و حرم زیبا و غریب امام علی ع سوق داد و در اخر مراسم به دانشجویان که برنده مسابقه مقاله نویسی شدن هدایایی داده شد

با تشکر از بچه های بسیج و نهاد رهبری و هیئت ثارالله که برای برپایی این مراسم تلاش کردند باشد که امام علی ع و بانو فاطمه ی زهرا س دعا ها و ارزوهایشان را اجابت کنند

من ا...توفیق

 

 

 

بقیه در ادامه مطلب........


ادامه نوشته

دیدار با خانواده شهید باغبان

 

 

مزار شهدا امام زاده ابراهیم « ع» بابلسر

 

عيد قربان؛ روز ذبح نفس با تيغ تقوا

عيد قربان كه پس از وقوف در عرفات (مرحله شناخت) و مشعر (محل آگاهي و شعور) و منا (سرزمين آرزوها، رسيدن به عشق) فرا مى رسد، عيد رهايى از تعلقات است. رهايى از هر آنچه غيرخدايى است. در اين روز حج گزار، اسماعيل وجودش را، يعنى هر آنچه بدان دلبستگى دنيوى پيدا كرده قربانى مى كند تا سبكبال شود.

صداي پاي عيد مي آيد. عيد قربان عيد پاك ترين عيدها است عيد سر سپردگي و بندگي است. عيد بر آمدن انساني نو از خاكسترهاي خويشتن خويش است. عيد قربان عيد نزديك شدن دل هايي است كه به قرب الهي رسيده اند. عيد قربان عيد برآمدن روزي نو و انساني نو است.


... و اكنون در منايي، ابراهيمي، و اسماعيلت را به قربانگاه آورده اي. اسماعيل تو كيست؟ چيست؟ مقامت؟ آبرويت؟ موقعيتت، شغلت؟ پولت؟ خانه ات؟ املاكت؟ ... ؟

اين را تو خود مي داني، تو خود آن را، او را - هر چه هست و هر كه هست - بايد به منا آوري و براي قرباني، انتخاب كني، من فقط مي توانم " نشاني ها "يش را به تو بدهم:

آنچه تو را، در راه ايمان ضعيف مي كند، آنچه تو را در "رفتن"، به "ماندن" مي خواند، آنچه تو را، در راه "مسئوليت" به ترديد مي افكند، آنچه تو را به خود بسته است و نگه داشته است، آنچه دلبستگي اش نمي گذارد تا "پيام" را بشنوي، تا حقيقت را اعتراف كني، آنچه ترا به "فرار" مي خواند، آنچه ترا به توجيه و تاويل هاي مصلحت جويانه مي كشاند، و عشق به او، كور و كرت مي كند، ابراهيمي و "ضعف اسماعيلي" ات، ترا بازيچه ابليس مي سازد.
... و اكنون در منايي، ابراهيمي، و اسماعيلت را به قربانگاه آورده اي. اسماعيل تو كيست؟ چيست؟ مقامت؟ آبرويت؟ موقعيتت، شغلت؟ پولت؟ خانه ات؟ املاكت؟ ... ؟

در قله بلند شرفي و سراپا فخر و فضيلت، در زندگي ات تنها يك چيز هست كه براي به دست آوردنش، از بلندي فرود مي آيي، براي از دست ندادنش، همه دستاوردهاي ابراهيم وارت را از دست مي دهي، او اسماعيل توست، اسماعيل تو ممكن است يك شخص باشد، يا يك شيء، يا يك حالت، يك وضع، و حتي، يك " نقطه ضعف"!

اما اسماعيل ابراهيم، پسرش بود!

سالخورده مردي در پايان عمر، پس از يك قرن زندگي پر كشاكش و پر از حركت، همه آوارگي و جنگ و جهاد و تلاش و درگيري با جهل قوم و جور نمرود و تعصب متوليان بت پرستي و خرافه هاي ستاره پرستي و شكنجه زندگي. جواني آزاده و روشن و عصياني در خانه پدري متعصب و بت پرست و بت تراش! و در خانه اش زني نازا، متعصب، اشرافي: سارا.

و اكنون، در زير بار سنگين رسالت توحيد، در نظام جور و جهل شرك، و تحمل يك قرن شكنجه "مسئوليت روشنگري و آزادي"، در "عصر ظلمت و با قوم خو كرده با ظلم"، پير شده است و تنها، و در اوج قله بلند نبوت، باز يك "بشر" مانده است و در پايان رسالت عظيم خدايي اش، يك "بنده خدا" ، دوست دارد پسري داشته باشد، اما زنش نازا است و خودش، پيري از صد گذشته، آرزومندي كه ديگر اميدوار نيست، حسرت و يأس جانش را مي خورد.

خدا، بر پيري و نااميدي و تنهايي و رنج اين رسول امين و بنده وفادارش - كه عمر را همه در كار او به پايان آورده است، رحمت مي آورد و از كنيز سارا - زني سياه پوست - به او يك فرزند مي بخشد، آن هم يك پسر! اسماعيل، اسماعيل، براي ابراهيم، تنها يك پسر، براي پدر، نبود، پايان يك عمر انتظار بود، پاداش يك قرن رنج، ثمره يك زندگي پرماجرا، تنها پسر جوان يك پدر پير، و نويدي عزيز، پس از نوميدي تلخ.

و اكنون، در برابر چشمان پدر - چشماني كه در زير ابروان سپيدي كه بر آن افتاده، از شادي، برق مي زند – مي رود و در زير باران نوازش و آفتاب عشق پدري كه جانش به تن او بسته است، مي بالد و پدر، چون باغباني كه در كوير پهناور و سوخته ي حياتش، چشم به تنها نو نهال خرّم و جوانش دوخته است، گويي روئيدن او را، مي بيند و نوازش عشق را و گرماي اميد را در عمق جانش حس مي كند.
در قله بلند شرفي و سراپا فخر و فضيلت، در زندگي ات تنها يك چيز هست كه براي به دست آوردنش، از بلندي فرود مي آيي، براي از دست ندادنش، همه دستاوردهاي ابراهيم وارت را از دست مي دهي، او اسماعيل توست، اسماعيل تو ممكن است يك شخص باشد، يا يك شيء، يا يك حالت، يك وضع، و حتي، يك " نقطه ضعف"!

در عمر دراز ابراهيم، كه همه در سختي و خطر گذشته، اين روزها، روزهاي پايان زندگي با لذت "داشتن اسماعيل" مي گذرد، پسري كه پدر، آمدنش را صد سال انتظار كشيده است، و هنگامي آمده است كه پدر، انتظارش نداشته است!

اسماعيل، اكنون نهالي برومند شده است، جواني جان ابراهيم، تنها ثمر زندگي ابراهيم، تمامي عشق و اميد و لذت پيوند ابراهيم!

در اين ايام، ناگهان صدايي مي شنود:

"ابراهيم! به دو دست خويش، كارد بر حلقوم اسماعيل بنه و بكُش"!

مگر مي توان با كلمات، وحشت اين پدر را در ضربه آن پيام وصف كرد؟

ابراهيم، بنده خاضع خدا، براي نخستين بار در عمر طولاني اش، از وحشت مي لرزد، قهرمان پولادين رسالت ذوب مي شود، و بت شكن عظيم تاريخ، درهم مي شكند، از تصور پيام، وحشت مي كند اما، فرمان فرمان خداوند است. جنگ! بزرگترين جنگ، جنگِ در خويش، جهاد اكبر! فاتح عظيم ترين نبرد تاريخ، اكنون آشفته و بيچاره! جنگ، جنگ ميان خدا و اسماعيل، در ابراهيم.

كرپن ها، همان روحانيان دين "مهر" بوده اند و به دليل قرباني كردن "گاو" از سوي ايشان، واژهي "قرباني" نيز از همينان برگرفته شده است.

عيد قربان ريشه در دوران ماقبل تاريخ بشر دارد. انسان اوليه كه از فهم طبيعت عاجز است، براي به دست آوردن ترحم خدايان دست به قرباني كردن حيوانات و انسان ها مي زند. اين رسم نزد همه ملل و اديان به اسامي مختلف موجود بوده است. اين سنت طولاني بشري در اسلام نيز پذيرفته شده است.

در روايات مختلف ديني آمده است كه ابراهيم در سن بالا داراي فرزندي شد كه او را اسماعيل نام نهاد و برايش بسيار عزيز و گرامي بود. اما مدتها بعد، هنگامي كه اسماعيل به سنين نوجواني رسيده بود، فرمان الهي چندين بار در خواب به ابراهيم نازل شد و بدون ذكر هيچ دليلي به او دستور داده شد تا اسماعيل را قرباني كند.

او پس از كشمكشهاي فراوان دروني، در نهايت با موافقت خالصانه فرزندش، به محل مورد نظر مي روند و ابراهيم آماده سر بريدن فرزند محبوب خود مي شود. اما به هنگام انجام قرباني اسماعيل خداوند كه او را سربلند در امتحان مي يابد، گوسفندي را براي انجام ذبح به نزد ابراهيم مي فرستد.

اين ايثار و عشق پيامبر به انجام فرمان خدا، فريضه اي براي حجاج مي گردد تا در اين روز قرباني كنند و از اين طريق براي يتيمان و تهيدستان خوراكي فراهم سازند. در اين روز همچنين مستحب است كه نماز عيد قربان برپا گردد. نماز عيد قربان بايد در فاصله زماني طلوع آفتاب روز عيد تا ظهر خوانده شود و شامل دو ركعت است.

اولين معنايي كه از عيد به ذهن مي رسد، تغييراتي است كه انسان از ظاهر خود و يا در طبيعت مي بيند . اين آرايش ظاهري همچون پوشيدن لباس نو و آمدن بهار طبيعت به يك معنا عيد ناميده شده است .
عيد قربان ريشه در دوران ماقبل تاريخ بشر دارد. انسان اوليه كه از فهم طبيعت عاجز است، براي به دست آوردن ترحم خدايان دست به قرباني كردن حيوانات و انسان ها مي زند. اين رسم نزد همه ملل و اديان به اسامي مختلف موجود بوده است. اين سنت طولاني بشري در اسلام نيز پذيرفته شده است.

در روايتي از امير المومنين علي عليه السلام آمده است كه : هر روزي كه انسان در آن به زشتي آلوده نگردد آن روز عيد است چرا كه زشتي مهمترين بستر ظهور نزاع ميان آدميان است و باعث بر هم خوردن آرامش دروني و بيروني انسان ها مي گردد و اين همان چيزي است كه با عيد يعني آرامش و شادماني منافات دارد .

از سوي ديگر حركت انسان ها به سوي علم و معرفت همواره با شادماني و نشاط توأم است خاصه آن كه وقتي انسان معناي جديدي كشف ميكند ، ابتهاج زائد الوصفي تمام وجود آدمي را در بر ميگيرد ، آن لحظه تازه عيد ناميده ميشود .

معناي ديگري كه از عيد عارفان به ما آموخته اند، جان باختن و قرباني كردن جان خويش در پاي معشوق است. و نماد ظاهري آن ايام حج و عيد قربان است كه حيواني را انسان به عنوان تحفه و هديه به طرف جايگاه معيني مي برد تا براي كامل شدن عبادت قرباني كند. مولوي در اين معنا گفته است:

خويش فربه مي نماييم از پي قربان عيد                      كان قصاب عاشقان بس خوب و زيبا مي كشد

كشته شدن در پاي محبوب و قرباني كردن خود مهمترين تعريفي است كه مولوي از عيد به ما مي دهد.

در تمامي اين تعريف ها عيد براي انسان مطرح شده است، يعني ما در شرايط ويژه اي احساس مباركي و نو شوندگي داريم . اما به نظر مي رسد اين تازگي قبل از آن كه در رابطه با ما معني شود در باره توليد كننده اين شرايط يعني خداوند بايد معنا شود. چون خداوند "بديع السموات و الارض است " و خود را با عنوان "فتبارك الله احسن الخالقين" به ما معرفي نموده است . و از سوي ديگر اين مباركي در تمامي ملك و ملكوت عالم جاري است، لذا از اين خداي بزرگ و مبارك ميتوان هر لحظه طعم مباركي را چشيد به همين دليل اگر عيدي است اولاً از آن خداست نه از آن آدميان، و اين معنا با ساير تعاريف آمده در باب عيد يك فرق گوهري دارد كه آن محوريت خداست .

قرباني رمز فداكاري و از خودگذشتگي و دادن جان در راه محبوب و حد نهايي تسليم در برابر معبود است يعني همچنان كه خون اين قرباني را در راه تو اي خالق يكتا بي دريغ مي ريزم حاضرم بدون هرگونه تعقل در راه دفاع از حريم دين و اجراي فرامين آسماني تو از جان خود نيز بگذرم و خون خود را تقديم پيشگاه اقدست نمايم.

زماني كه حيواني در روز عيد قربان در وادي منا به دست حجاج مسلمان ذبح مي شود و نغمه روحاني "بسم الله وجهت وجهي للذي فطر السموات والارض" طنين در فضاي قربانگاه مي افكند خاطره اعجاب انگيز و الهام بخش دو عبد موحد و دو بنده با اخلاص خدا ابراهيم و اسماعيل را در دل ها زنده مي سازد.

پدري پير و كهنسال با چهره اي نوراني و ملكوتي كه آثار عظمت و جلالت روحي از سيماي متين و آرام او نمايان است بر بالين فرزند جوان و خوش سيماي خود ايستاده آستين بالا مي زند و تيغ برنده اي را در پي حكم غيبي الهي بر گلوي فرزند مي نهد.
قرباني رمز فداكاري و از خودگذشتگي و دادن جان در راه محبوب و حد نهايي تسليم در برابر معبود است يعني همچنان كه خون اين قرباني را در راه تو اي خالق يكتا بي دريغ مي ريزم حاضرم بدون هرگونه تعقل در راه دفاع از حريم دين و اجراي فرامين آسماني تو از جان خود نيز بگذرم و خون خود را تقديم پيشگاه اقدست نمايم.

فرزند نيز بدون ترس و وحشت و با حالت تسليم مي گويد پدر به آنچه مامور گشته اي عمل كن كه من هم به خواست خدا از صبركنندگان خواهم بود و سرانجام ابراهيم با موفقيت كامل از اين امتحان بزرگ الهي سربلند بيرون آمده و به درجه اي از اخلاص و فداكاري در راه خدا مي رسد كه خداوند مي فرمايد: ذبح عظيمي فدايش كرديم.

لذا خداوند براي بزرگداشت اين خاطره توحيدي و اخلاص الهي مقرر فرموده هر سال در موسم حج در وادي مني توسط زوار بيت الله الحرام گوسفند، گاو و يا شتري ذبح گردد تا آن صحنه فوق العاده درخشان چون نوري براي هميشه در تاريخ انسانيت بدرخشد و خاطره ازخودگذشتگي آن دو بنده مخلص (ابراهيم و اسماعيل) سندي براي نمايش شرف و فضيلت آدميت باشد.

لذا مسلمين در روز عيد قربان موظفند با تشكيل مجامع عمومي و برگزاري نماز عيد و انشاي خطبه شركت عظيم و آسماني خود را در اين عيد مبارك به گوش جهانيان برسانند و رعب و ترس از اتحاد و همبستگي خود را در قلب دنياي استكبار و كفر و نفاق بيفكنند.

در روايت هاى مكررى نقل شده كه در روز عيد اضحى قربانى كنيد تا گرسنگان وبيچارگان از خوردن گوشت سير شوند؛ آنان كه روزها بلكه ماه ها توان تهيه گوشت براى خانواده خويش را ندارند، در اين روز فرخنده كه براى همگان عيد است و بسيار خجسته و مبارك است، خوشحال گردند و از خوردن گوشت حلال، بى منت، سير شوند.

و امروز روز "تكبير" است؛ تكبيرى گويا، كوبنده، محكم و بامحتوا، تكبيرى كه بازتابش كاخ ستمگران را به لرزه درآورد و قلب ستم ديدگان را شاد سازد؛ تكبيرى كه دشمنان را براى هميشه از ضربه زدن به اسلام، نوميد گردان.



برگرفته از سايت تبيان

7 نکته مهم اخلاقی در 7 حکایت


سفال۱- ببخشید تا آرام باشید

انتقام، اگر چه آرام کننده است! امّا اولاً ناپایدار است، ثانیاً آرامش کاذب ایجاد می کند، رابعاً کار انسان های ضعیف است،خامسا به خدا واگذار نمی شود. بهتر است بخشنده باشی. امّا اگر خواستی انتقام بگیری به خدا واگذار کن به یک نمونه تاریخی توجه کنید:

نقل شده، مرحوم شاه آبادی (ره) گاهی به کسانی که به او بی احترامی و یا توهین می کردند به آرامی پاسخ می داد و در واقع توهین آن ها را با توهین پاسخ می داد. البته بدون اینکه طرف مقابل صدای آن مرحوم را بشنود. فرزند مرحوم شاه آبادی علت را از پدر پرسید که شما با این مقام معنوی چرا چنین می کنی؟ گفت: پسرم من از روزی که انتقام خدا را با چشم خود دیدم، بنا را گذاشتم که چنین کنم. ماجرا از این قرار بود که روزی به حمّام (عمومی) رفته بودم. وارد خزینه شدم. آب سرریز شد و کمی به سر روی یکی از افسران پهلوی (شاه ایران) پاشیده شد. وی به شدت بر افروخته و به من توهین کرد. من که در جمع حاضران نخواستم و شاید نتوانستم پاسخ او را بدهم. به آرامی گفتم واگذارت می کنم به خدا. از حمّام بیرون شدم و به منزل آمدم. ساعتی بعد فردی به منزل ما مراجعه کرد و درخواست کرد که به درب حمام بروم. علت را پرسیدم. گفت خود خواهی دید. آن افسر را دیدم که به هنگام بالا آمدن از پله های حمام نقش بر زمین شده و زبانش بند آمده! گویی لال از مادر زاده شده! با ایما و اشاره از من طلب عفو می کرد. دعا کردم و از خدا خواستم او را ببخشد. تا دعای من خاتمه یافت. زبان در کام او به حرکت درآمد و به دست و پای من افتاد. از آن روز وقتی کسی توهینی و یا اساعه ادبی به من می کند. دیگر او را به خدا واگذار نمی کنم. خودم به آرامی پاسخش را می دهم تا خدا انتقام نگیرد که منتقم بزرگی است.

 

۲- پرهیز از بازگویی بدی ها و خیانت ها،

تکیه و تأکید بر ماجراهای توأم با جنایت و خیانت و بازگویی آن ها در مجالس و نشست های خانوادگی و فامیلی، به نوعی اشاعه مفاسد و منکرات تلقی شده و موجب فرو ریختن قباحت زشتی ها و پستی ها در ذهن زندگی ما خواهد شد. بیان خوبی ها و زیبایی های اخلاقی، علاوه بر آرامش گوینده موجب شادابی و نشاط و پراکندن مهر و دوستی در بین مخاطبان خواهد شد. حکایتی را با هم مرور می کنیم: روزگاری، عالم و عارفی سوار بر مرکب گرانبهایی از بیابانی عبور می کرد فردی را دید نالان. علت را پرسید، گفت من علیلم، توان راه رفتن ندارم. گرسنه ام نای ایستادن ندارم. راه را گم کرده ام. درمانده ام. راکب، از اسب فرو افتاد و راه مانده را سوار بر اسب کرد تا با خود به شهر مشابعت کند، فرد نالان، یک باره مهار اسب را به دست گرفت  از آنجا دور شد. و قرار بر فرار گذاشت، راکب که دارایی خود را از دست داده می دید. با فریاد گفت: ای مرد جوان لحظه ای بایست و اسب و هر آنچه در خورجین آن است از آن تو باد گفت: چه می گویی؟ عالم گفت: این ماجرا را هرگز در جایی نقل نکن. چرا؟ چون؛ دیگر هیچ سواره ای به پیاده ای و هیچ فرد سالم و توانایی به ناتوانی کمک نخواهد کرد. جوان، از اسب پیاده شد و گفت درس بزرگی که امروز از تو آموختم، از همه ثروت هایی که می خواستم بدست آورم با ارزش تر است. تو به واقع عالم و عارف بزرگی هستی.

بیشتر مجالس و نشست های خانوادگی با گفتگوهایی همراه است که برای ایجاد تغییر در دیگران انجام می شود. همه می خواهند دیگری تغییر کند. کسی به تغییر خود نمی اندیشد. شوهر برای تغییر فکر و عمل همسرش تلاش می کند و زن نیز برای متحول ساختن شوهر خود تلاش می کند و این دو برای تربیت و تزکیه فرزندان و... امّا بهترین راه تغییر دیگران، ایجاد تغییر و تحول در افکار و رفتار خود می باشد

۳- کلّه ای که پر کاه باشد ظلم می کند، نه کلّه آدمیزاد،

روزی رهگذری از باغ بزرگی عبور می کرد، مترسکی را دید که در میانه باغ ایستاده و کلاهی بر سر نهاده و مانع نشستن پرندگان بر ثمرات باغ است. رهگذر گفت: تو در این بیابان دلتنگ نمی شوی؟ مترسک گفت: نه، چطور؟ روزگار برایت تکراری نیست؟ چه چیزی تو را خوشحال می کند؟ مترسک گفت: راست می گویی من هم گاهی از اینکه دیگران را بترسانم و آزارشان بدهم هیجان زده می شوم و خوشحال. مترسک گفت: نه تو نمی توانی ظلم کنی و یا از آزار دیگران خوشحال بشوی. رهگذر علت را پرسید مترسک گفت: کلّه من پر کاه است و کلّه تو پر مغز آدمی. برترین مخلوق عالم، مغز و ظرف ذهن توست. تو نمی توانی مثل من باشی. مگر اینکه کله ات پر کاه باشد

۴- شاید سگ از من شریفتر باشد.

روایت شده که در وادی طور به موسی (علیه السلام) (از جانب خداوند) ندا رسید که موسی، برو و پست ترین مخلوق مرا بیاور حضرت موسی (علیه السلام) رفت و سگی را یافت و قلاده ای را بر گردن او بست و با خود می آورد در بین راه با خود منکر کرد نکند این سگ از من شریف تر باشد؟! قلاده را باز کرد و سگ را رها کرد. به جانب طور روان شد. ندا رسید که: موسی به عزت و جلالم سوگند اگر سگ را با خود می آوردی نور نبوت را از وجودت خارج می ساختم.

حضرت موسی

بنابراین، برای رشد و بالندگی و درهم شکستن دشمن درون و فرو ریختن غرور و خود بزرگ بینی نباید دیگران را از خود پست تر و پایین تر تلقی کرد. روایت مذکور هشداری است به ماه که مبادا به مقام و مدرک و ثروت و زیبایی خود بنازیم و ببالیم. و در برابر آنان که به ظاهر از ما پایین ترند، فخر فروشی کنیم. فراموش نکنیم که تواضع از مهم ترین پیش نیازهای خودسازی و تزهیب نفس است.

 

 

۵- سفال ماندنی، بهتر از کلامی نماندنی

نقل شده نادرشاه افشار، به سید هاشم خار کن (که از علمای بزرگ نجف بود) گفت: من تعجب می کنم که چرا این همه ثروت و شوکت و شهرت و لذت را واگذاشته و به عبادت و نیایش و خارکنی و ریاضت پرداخته ای؟ به راستی چرا از لذت روی برگرفته ای و به ریاضت روی آورده ای سید هاشم خار کن گفت: من هم تعجب می کنم که چگونه و چرا تو از آن همه لذت های عالی و ماندهگار اخروی بریده و به لذت های فانی دینوی مانع لذت های عالی دینوی می شود. به راستی اگر دنیا طلای فانی باشد که نیست و اگر آخرت سفال باقی باشد (بلکه طلای باقی است) بهتر نیست سفال باقی را به طلای فانی ترجیح دهی؟ در حالیکه آخرت طلای باقی و دنیا سفال فانی است.

برای رشد و بالندگی و درهم شکستن دشمن درون و فرو ریختن غرور و خود بزرگ بینی نباید دیگران را از خود پست تر و پایین تر تلقی کرد. روایت مذکور هشداری است به ماه که مبادا به مقام و مدرک و ثروت و زیبایی خود بنازیم و ببالیم. و در برابر آنان که به ظاهر از ما پایین ترند، فخر فروشی کنیم. فراموش نکنیم که تواضع از مهم ترین پیش نیازهای خودسازی و تزهیب نفس است

بهترین تلاش، تلاش برای تغییر خود و نه دیگران است

بیشتر مجالس و نشست های خانوادگی با گفتگوهایی همراه است که برای ایجاد تغییر در دیگران انجام می شود. همه می خواهند دیگری تغییر کند. کسی به تغییر خود نمی اندیشد. شوهر برای تغییر فکر و عمل همسرش تلاش می کند و زن نیز برای متحول ساختن شوهر خود تلاش می کند و این دو برای تربیت و تزکیه فرزندان و... امّا بهترین راه تغییر دیگران، ایجاد تغییر و تحول در افکار و رفتار خود می باشد.

چه خوب وصیتی بوده این وصیت:

دانشمندی وصیت کرده که بر روی سنگ قبرش این جملات را بنویسند: کودک که بودم می خواستم دنیا را تغییر بدهم، وقتی بزرگ تر شدم، دیدم دنیا خیلی بزرگ ای بهتر است کشورم را تغییر بدهم: در میانسالی تصمیم گرفتم شهرم را تغییر بدهم. آن را هم بزرگ یافتم در سالخوردگی تصمیم گرفتم خانواده ام را تغییر بدهم. اینک در آستانه مرگ فهمیدم که باید از روز اول به فکر تغییر خود می افتادم آنگاه شاید می توانستم دیگران و بلکه دنیا را تغییر دهم...

 

7- نقش ما، در دین گریزی دیگران

نقل شده است که شیخ محمد بافقی یزدی، مدتی بسیار می گریست. شاگردانش پرسیدند: استاد مدتی است زیاد متأثر و گریانید، چرا؟ گفت: گریه ام برای دین است که این همه در دنیا غیرمسلمان و بی دین درست کرده ایم؟! پرسیدند: چه ربطی دارد؟ شما چه نقشی در بی دینی دیگران داشته اید؟ گفت: عملکرد ناشایست و رفتار ناصحیح و گفتار نامطلوب ما باعث شده این همه غیر مسلمان به اسلام روی نیاورده و در راه نادرست خود گام بردارند، اگر ما شیعیان حضرت علی (علیه السلام) به راستی به آموزه های دینی خود عمل می کردیم. یک غیرمسلمان در دنیا باقی نمی ماند. همه مسلمان می شدند. چرا که انسان ها بر اساس فطرت خود، عشق، محبت، صحبت، عدالت، ظلم ستیزی، صداقت و معنویت که در اسلام وجود دارد را می ستایند. اگر ما به اسلام عمل می کردیم همه مسلمان می شدند.

 

چرا باید نافله بخوانیم؟

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در تاریخ ۸۵/۳/۲۹ و به كارگزاران نظام اسلامی توصیه كردند: «بايستى به

خودمان، دلمان و جانمان و به شستشوى روانى خودمان بپردازيم و وظايف سنگين، ما را غافل نكند. البته، راه باز است؛ همين نمازهاى پنجگانه، همين امكان دعا، همين نافله، همين نماز شب؛ همه از راههاى به خود پرداختن است؛ اين راهها را در مقابل ما باز گذاشته‌اند. اگر تنبلى نكنيم، مى‌شود؛ آن وقت انسان اعتلاء و نورانيت پيدا مى‌كند و كارهايش بركت پيدا مى‌كند.» یكی از مهم‌ترین نافله‌ها نماز شب است كه بركات زیادی را برای انسان به همراه دارد. آیت‌الله محمد محمدی ری‌شهری، رئیس دانشگاه قرآن و حدیث و تولیت حرم حضرت عبدالعظیم علیه‌السلام، در گفتار زیر، اثرات اهتمام به نماز شب را برمی‌شمرد:

«وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَىٰ أَن يَبْعَثَكَ رَ‌بُّكَ مَقَامًا مَّحْمُودًا»؛ و پاسى از شب را زنده بدار، تا براى تو [به منزله‌] نافله‌اى باشد، اميد كه پروردگارت تو را به مقامى ستوده برساند. (سوره‌ی اسراء، آیه‌ی ۷۹).

 


* عاقبتِ ذكر...
رمز سیر و سلوك إلی الله، یاد خداست. هر كس به هر موقعیتی از مقامات و كمالات معنوی رسیده، از رمز «توجّه به خدا» استفاده كرده است. بنابر فرمایش حضرت آیت‌الله بهجت رضوان‌الله‌تعالی‌علیه عاقبتِ ذكر عجیب است و كسی به این سادگی نمی‌تواند معنای این حرف ساده را بفهمد كه توجّهِ به خدا، یادِ خدا است و تداوم یاد خدا چقدر می‌تواند انسان را متحوّل كند. ذكر، انسان را به كیمیای محبّت خدا می‌رساند و این كیمیا انسان را متحوّل كرده و انسان را به آن نقطه‌ی مطلوب می‌رساند.

از كامل‌ترین و سازنده‌ترین مصادیق ذكر، «نماز» است؛ همین نمازهای واجبی كه می‌خوانیم و به قول مرحوم حضرت آیت‌الله بهجت، ما در همین چیزهای ساده گیر كرده‌ایم. اگر انسان به نوافل مقیّد باشد، كمك هستند برای این‌كه آن آثار و بركاتی كه نمازهای واجب در زندگی دارند در زندگی انسان ظهور پیدا كند.


مهم‌ترین و كامل‌ترین و سازنده‌ترین مصادیق ذكر، «نماز» است؛ همین نمازهای واجبی كه می‌خوانیم. اما به فرمایش حضرت آیت‌الله بهجت رضوان‌الله‌تعالی‌علیه ما در همین چیزهای ساده گیر كرده‌ایم. همین واضحات اگر درست انجام شود، انسان می‌تواند به آن نقطه‌ای برسد كه بزرگان اهل معرفت رسیده‌اند.

چون نمازهای واجب را آن‌گونه كه باید و شاید نمی‌توانیم با حضور و توجّهِ تمام بخوانیم، خداوند عنایت فرموده و برای تكمیل فرائض، نوافل را تشریع كرده است. اگر انسان به نوافل مقیّد باشد، كمك هستند برای این‌كه آن آثار و بركاتی كه نمازهای واجب در زندگی دارند در زندگی انسان ظهور پیدا كند و از همه‌ی نوافل، مهم‌تر، «نافله‌ی شب» است. برای طلّابِ جوان توجیه ما این است كه اگر می‌خواهند آینده‌ای الهی و نورانی داشته باشند، تحصیلشان و عمرشان بركت داشته باشد، از همین آغاز زندگی علمی و تحصیلی نافله‌ی شب را ترك نكنند .

مرحوم شیخ صدوق در علل الشرایع روایتی از امام صادق علیه‌السلام نقل می‌كند كه كه فرمودند: «علیكم بصّلاة اللّیل» بر شما باد نماز شب. بعد می‌فرمایند: «فانّها سنّةُ نَبیّكم» اوّل نكته‌ای كه باید درباره‌ی این سنّت پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله بدانید این است كه: «لقد كان فی رسول الله اسوةٌ حسنةٌ». اگر می‌خواهید از حضرت الگو بگیرید «من الّلیل فتهجّد به نافلةً لك عَسی اَن یبعثك ربّك مقاماً محموداً». این سنّت پیامبر است. ارتباطی است بین «مقامِ محمود» و «نافله‌ی شب» كه برای من و شما « فاِنّها سنّةُ نبیّكم» است.

* اثرات نماز شب
اگر می‌خواهید به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله تأسّی كنید، سعی شود تا نافله‌ی شب را ترك نكنید و اگر احیاناً ترك شد قضایش را بجای آورید و «دأب الصّالحین قبلكم» و بدانید كه صالحینِ  قبل از شما اهل نافله‌ی شب بودند، اهل تهجّد بودند، اهل شب‌زنده‌داری بودند. مرحوم آقا میرزا جواد آقا ملكی تبریزی رحمةالله‌علیه، این عارفِ فقیهِ بزرگوار از قول استاد بزرگوارش آقا ملاّ حسینقلی كه اهل معرفت بوده می‌گوید: ما ندیدیم در میان كسانی كه به كمالی از كمالات و مقامی از مقامات معنوی رسیدند، كسی اهل نافله شب و تهجّد نباشد.

رهبر انقلاب: بايستى به خودمان، دلمان و جانمان و به شستشوى روانى خودمان بپردازيم و وظايف سنگين، ما را غافل نكند. البته، راه باز است؛ همين نمازهاى پنجگانه، همين امكان دعا، همين نافله، همين نماز شب؛ همه از راههاى به خود پرداختن است؛ اين راهها را در مقابل ما باز گذاشته‌اند.


* سلامت جسم
می‌فرماید نه تنها در كمالات معنوی شما اثر دارد «و مطرده الدّاء عن اجسادكم»؛ یعنی در سلامت جسم شما هم مؤثر است. یعنی اگر می‌خواهید سالم باشید. شب‌زنده‌داری و قبل از اذان بلند شدن، به سلامتی شما كمك می‌كند. بنابراین یكی از عواملی كه سبب تندرستی انسان شده و او را شاداب و بانشاط می‌كند و روحیه‌ی كار و تحصیل به انسان می‌دهد، نماز شب است.

* گشایش رزق
اثر دیگری كه برای نافله‌ی شب در روایات آمده «زیادة الرّزق» است؛ یعنی روزی را زیاد می‌كند. یعنی كسی كه اهل نافله‌ی شب شد، مشكلات مادی او كاهش می‌یابد. این روایت در كتاب محاسن جلد اوّل صفحه‌ی ۱۲۵ از امام صادق علیه‌السلام آمده كه فرمودند: «كذب مَن زعم یصلّی صلاة الّلیل و هو یجوع»؛ دروغ می‌گوید كسی كه گمان می‌كند نماز شب می‌خواند و گرسنه می‌ماند.

* پاك شدن گناهان
یكی دیگر از آثار نماز شب پاكی روح از آلودگی گناه می‌باشد. در  جلد سوم كافی صفحه ۲۶۶ در ذیل آیه‌ی شریفه‌ی «إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ»(سوره‌ی هود، آیه‌ی ۱۱۴) حضرت می‌فرمایند :«صلوة المؤمن باللّیل تذهب بما عمل من ذنبٍ بالنّهار»؛ یعنی انسانی كه سحرخیز باشد و نماز شب بخواند، آن گناهانی كه در روز انجام داده پاك می‌شود.

* نورُ الوجه
یكی دیگر از آثار نافله‌ی شب «نورُ الوجه» است؛ یعنی چهره‌ی انسان نورانی می‌شود. این روایت را هم مرحوم شیخ طوسی در كتاب تهذیب جلد دوم در صفحه‌ی ۱۱۹ آورده است. پیامبر اكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌فرمایند: «من صلّی باللّیل حَسُنَ وجهه بالنّهار»؛ كسی كه در شب نماز بخواند، چهره‌اش در روز نورانی می‌شود. البته این نورانیّت، نورانیّتی نیست كه با چشم ظاهر قابل دیدن باشد. ممكن است كسی از نظر ظاهر زیبا نباشد ولی آن نور را داشته باشد. این طبیعی است كه وقتی گناه پاك شد و انسان از آلودگی آن گناه پاك شد، نورانی می‌شود.

* گناه، توفیق نماز شب را سلب می‌كند
شخصی به محضر علی علیه‌السلام رسید و گفت: یا امیرالمومنین! من دیشب خواب ماندم و نماز شبم ترك شد. امیرالمؤمنین علیه‌السلام در جواب گفت: این را بدان كه گناه باعث شد تا خواب بمانی.

روایت دیگری از امام صادق علیه‌السلام نقل است كه: «اِن الرّجل یذهب الذنب فیحرم صلوة اللّیل». گاهی انسان یك دروغی می گوید، یك غیبتی می‌كند و متأسّفانه خیال می‌كند حالا اگر مخالفِ سیاسی شده و غیبتش را كرد، این جناح به آن جناح، بد بگوید، عیب ندارد. مسلمانِ گناهكار هم كه باشد، شما حق ندارید پشت سرش حرف بزنید و اگر زدید می‌شود غیبت.

اثر دیگری كه برای نافله‌ی شب در روایات آمده «زیادة الرّزق» است؛ یعنی روزی را زیاد می‌كند. یعنی كسی كه اهل نافله‌ی شب شد، مشكلات مادی او كاهش می‌یابد.


خدا رحمت كند مرحوم آیت‌الله قاضی، استادِ علّامه طباطبایی را. ایشان یك وصیت‌نامه‌ی اخلاقی دارد كه آخرش می‌گوید: اگر كسی نماز بخواند و روزه هم بگیرد اما دل كسی را هم بشكند، اصلاً از او سلب توفیق می‌شود. اصلاً توفیق پیدا نمی‌كند تا نماز شب بخواند. كسی كه گناه می‌كند، شب خواب می‌ماند.

«اَنّ العمل السّیئه اسرع بصاحبه من السّكین فی اللّحم»؛ اثر كارِ بدی كه انسان انجام می‌دهد در قلبِ انسان از اثر چاقو در گوشت بیشتر است. یك عدّه هستند كه اهل نماز شب هستند و خواب هم نمی‌مانند و عمل آن‌ها تداوم هم دارد. آن‌ها باید حواسشان جمع باشد كه یك وقت «عُجب» پیدا نكنند. ده شب، یك ماه، یك سال نماز شب خواند و می‌گوید: ما هیچ گناهی نكردیم، پس كار ما درست است. آن‌ها كه نماز شب می‌خوانند باید به این آیات توجّه داشته باشند، آن‌ها كه اهل نماز شب هستند باید مراقب دام‌های شیطان باشند، شیطان برای من و شما، برای هر كسی یك دام دارد.

* شیطان و ریسمان‌ها
یكی از بندگان خدا شیطان را خواب می‌بیند كه تعدادی زنجیر روی دوشش است. پرسید كیستی؟ گفت: شیطانم. پرسید این‌ها چیست؟ گفت: افسارهایی است كه به گردن كسانی كه می‌خواهم دنبالم بیاورم می‌اندازم. پرسید: این یكی چرا پاره شده؟ گفت: این برای فلان شیخ بزرگوار است (نام یكی از بزرگان را گفت) دیشب انداختم گردنش تا وسط كوچه آوردمش ولی وسط كوچه زنجیر را پاره كرد و رفت. پرسید: كدام زنجیرها برای من است؟ گفت: تو اصلاً زنجیر لازم نداری، خودت دنبال من می‌آیی! این زنجیرها برای كسانی است كه نمی‌آیند و باید به زور بكشانمشان و بیاورم. آن شخص رفت و از آن آقایی كه خوابش را دیده بود ماجرا را پرسید. گفت: من دیشب می‌خواستم مطالعه كنم و نفت چراغ نداشتم. گفتم چند شاهی «سهم آقا» را بردارم و نفت یا روغن بگیرم و چراغ را برای مطالعه روشن كنم و فردا وقتی پول تهیّه كردم جایگزین نمایم. به وسط كوچه كه رسیدم، تصمیم گرفتم امشب مطالعه نكنم. شاید تا فردا مُردم و در این صورت قرضم را چه كسی می‌دهد؟ چرا از «وجوهات» استفاده كنم؟ برگشتم و پول را سرجایش گذاشتم و آن‌جا بود كه زنجیر شیطان پاره شد.

آن‌ها كه اهل نماز شب هستند باید مراقب دام‌های شیطان باشند، شیطان برای من و شما، برای هر كسی یك دام دارد. باید مواظب خودشان باشند تا شیطان از راه دیگری آنان را فریب ندهد و گرفتار عُجب و خودبینی نكند.
 


* آفت بزرگ
كسانی كه اهل نماز شب هستند، نباید توقّع داشته باشند حالا كه ما برای نماز شب بلند می‌شویم، باید جبرئیل نازل شود و یك نامه نیز از طرف خدا بیاید؛ در روز هم همه باید به ما سلام كنند و من هم می‌توانم از همه انتقاد كنم و به همه ایراد بگیرم. نه! این‌جور نیست. این مرض بدتر از آن است كه شخص نماز شب نخواند. كسانی كه اهل نماز شب هستند باید مواظب خودشان باشند تا شیطان از راه دیگری آنان را فریب ندهد و گرفتار عُجب و خودبینی نكند.

در روایت آمده است كه خداوند متعال در حدیث قدسی می‌فرماید: بعضی از بندگان هستند كه برای عبادت بلند می‌شوند، تلاش می‌كنند، از خواب بلند می‌شوند و لذّت آن را رها می‌كنند، مدّت‌ها هم نماز شبشان ادامه دارد. اما من كاری می‌كنم تا یك شب و دو شب خواب بمانند. این لطف خداست؛ «نَظَرا مِنّى له و إبقاءً علَيهِ، فَيَنامُ حتّی يُصبِحَ و هُو ماقِتٌ لنفسِهِ، زارٍ علَيها»؛ یعنی می‌خوابد تا صبح شود. از خودش بدش می‌آید و می‌گوید چه كار كردم كه خواب ماندم؟ چه گناهی كردم كه دیشب خواب ماندم؟ خداوند می‌گوید: «لَدَخَلَهُ العُجبُ مِن ذلكَ فَيُصَيِّرُهُ العُجبُ إلی الفِتنَةِ»؛ یعنی اگر مانع نشوم او دچار خودپسندی و عُجب شده و به خاطر عُجب هلاك می‌شود.